رامسرنیوز Ramsarnews اخبار رامسر

نخستین پایگاه اینترنتی خبری - تحلیلی شهرستان رامسر

رامسرنیوز Ramsarnews اخبار رامسر

نخستین پایگاه اینترنتی خبری - تحلیلی شهرستان رامسر

پور منصوری و باقر سلیمی

برای حسن پور منصوری و به بهانه چاپ کتاب جدیدش
 
از: ابوذر باقر سلیمی
 
 

    پورمنصوری، حسن ، 1386، رامسر در آینه تاریخ شمال و راهنمای گردشگری، تهران : بدرقه جاویدان و عطوفت.

 

    در مقدمه هر مطلب چه کتاب باشد، چه مقاله و ... ، خواننده باید آماده شود تا وارد متن اصلی کتاب شود و به عبارت بهترنویسنده، خواننده را آگاه می کند که موضوع کتاب چیست و این کتاب حول و حوش چه محورهایی می گذرد و نویسنده در چند فصل به آن مسئله می پردازد؛ در مقدمه کتاب فوق که شامل سه صفحه است ،سه صفحه ای که موضوع هر صفحه متفاوت از دیگری است ؛ در صفحه اول، نویسنده به بیان دیدگاههای سیاسی خود در مورد دموکراسی غربی و نداشتن پیشینه تاریخی آمریکا و... پرداخته است که هیچ ارتباطی با موضوع کتاب ندارد. در صفحه دوم،کمی از موضوع کتاب صحبت می شود و بحث تعریف و تمجید از سیاستهای گردشگری دولت نهم و شخص آقای اسفندیار رحیم مشایی ـ رییس سازمان میراث فرهنگی ، گردشگری و صنایع دستی ـ و اطرافیان او می گردد که در مورد اغراض نویسنده دراین مورد بعداً صحبت خواهم نمود.

  در همین صفحه ـ ص7ـ  مطالبی در مورد این که 3000 نقطه در ایران و جهان به نام رامسر نامگذاری شده و یا «... شرایط لازم را برای تبدیل رامسر به شهر گردشگری الکترونیک جهان اسلام....» آورده شده است که معلوم نیست نویسنده بر پایه چه آماری به این نتیجه رسیده است.

   در صفحه سوم مقدمه ـ ص9ـ هنگامی که نویسنده به تشکر از افراد می پردازد، نام بعضی از افراد خودنمایی می نماید که معلوم نیست نویسنده تحت چه دیدگاهی ـ مطمئناً دیدگاه فرهنگی نیست ـ از آنها تشکر نموده است که نمونه بارز آن، آقای کریم فیضی ـ مدیر پلاژ توسکاسرا ـ است.

  در صفحه8 ، نقشه ای از رامسر را خود نویسنده رسم نموده که هیچ ذوق و سلیقه ای در آن به چشم نمی خورد و این گونه به نظر می رسد که این نقشه اهمیت چندانی برای نویسنده ندارد؛ این موضوع دوچندان می شود که تا پایان کتاب هیچ کمکی از آن نقشه برای فهم بهتر مطالب گرفته نمی شود. بازهم آوردن بنای هتل ساخته نشده سماموس در این نقشه جای تعجب دارد.

    عمده ترین مشکلی که این کتاب با آن مواجه است و این مشکل باعث شده تا سطح کتاب از سطح یک کتاب فاخر پژوهشی به سطح یک کتاب بازاری تنزل نماید ، نداشتن منابع برای مطالب است.

     در بعضی موارد نویسنده منابعی را معرفی نموده که اعتبار خود منابع زیر سوال است از جمله در صفحه11، منبع مطلب دکتر کارلتون کون است که در ابتدا باید پرسید ایشان کیست و آیا می توان به صحبتهای او اطمینان داشت.

 نویسنده در آوردن منابع از یک دستورالعمل خاص تبعیت نمی کند و به قول معروف منابع در هر بند متفاوت از بند دیگری است؛ به عنوان نمونه:

ص11، منبع بند 2 این چنین است: ج1،ص139، تاریخ ایران باستان.

ص12، منبع بند 12 این چنین است: بستان السیاحه،ص238.

در حالی که آوردن منبع در درون متن از قاعده زیر تبعیت می نماید:(نام خانوادگی و نام مولف، سال انتشار ، ص....) و در آخر کتاب فصلی به عنوان فهرست منابع و ماخذ اسامی کتابها تحت این قاعده می آید که در این کتاب خبری از این فصل نیست:

 نام خانوادگی، نام مولف، سال انتشار، نام کتاب، شهر محل انتشار، نام ناشر .

       در صفحه 12 و در بند 11 چنین آمده است:«گیلان زادگاه فریدون است کسی که ضحاک را کشته و می گویند فریدون در اواخر عمرش در سفید تمشک ( سفید تمشه) رامسر زندگی می کرده است.(خدا می داند)». مطمئناً نویسنده، این مطلب را از منبعی نقل قول می نماید که در اصالت این مطلب با آوردن  عبارت «(خدا می داند)»  خواننده را دچار تردید می نماید. این شک هنگامی کامل می شد که منبع مطلب ذکر می گردید. نداشتن منبع و اظهار تردید به مطلبی که آورده شده  مرا یاد ضرب المثل:«خود گویی و خود خندی» انداخته است.

     در جاهای مختلف کتاب از افرادی نام برده می شود به مانند رابینو، ملگونف و...که برای خواننده معلوم نمی گردد که این افراد چه کسانی هستند.

   

    در بخش گردشگری کتاب نویسنده تحت تاثیر غلیان احساسات خود قرار گرفته و مطالبی را نوشته که معلوم نیست چگونه به این نتیجه رسیده؛ در صفحه 33 و درمورد پلاژ توسکاسرا ،«.... به طوری که اکنون یکی از بهترین و مجهزترین پلاژهای استان مازندران محسوب می شود...».

    در صفحه34 و در مورد آبگرمهای معدنی ، مطلب با ایراد منبعی مواجه است و معلوم نیست نویسنده چگونه توانسته تعداد چشمه های آبگرم را 52 چشمه برآورد نماید؟ و در مورد دمای آب همین قضیه صادق است: «... دمای آب گرم شماره یک 42، بچه گرماب11فارنهایت .....». در مورد  آبگرمها، قضیه دیگری که مورد سوال است که این آبگرمها در کجا واقع است به مانند آبگرم شماره یک.

    در صفحه 36 و در مورد آبشار :«... به فاصله چند کیلو متری بالاتر از آن سمت چپ و در مسیر ارتباطی صفارود به نسارود مرکز پرورش ماهیان آبسردی قرار دارد.» باید دلیل ارتباط آبشار با این مرکز پرورش ماهی پرسید و آیا نمی توانست این جمله در صفحه41 و در ذیل معرفی جاده«صفارود به نسارود» آورده شود.

   در صفحه41، دلیل آوردن جاده«صفارود به نسارود» چیست در حالی که مردم حق تردد در این جاده را ندارند و این جاده اختصاصی اداره جنگلبانی است و دلیل دیگر در مورد بسته بودن این جاده به روی مردم ذکر کرد ، ریختن زباله های شهری در این منطقه است.

   در صفحه 44 و45 ودر مورد مسجد آدینه، ادعای نویی صورت می گیرد تحت این عنوان که جد بزرگوار نگارنده مسجد آدینه را تجدید بنا نموده است که منبع نگارنده معلوم نیست.

    ایراد دیگری که می توان به این کتاب وارد نمود، نداشتن آوانگاری کلمات گیلکی است؛ به مانند «سیاه سرد در صفحه58» این کار غلط است که به جای آوانگاری متصل به اعراب گذاری شد.

   

   در مورد تعریف و تمجیدهای مختلف، افرادی که در صفحه9 از آنها نام برده می شود، هنگامی که نویسنده به موضوعی که با این بزرگواران مرتبط است، می رسد معلوم نیست با چه میزانی به تعریف و تمجید از این افراد می پردازد که این طرز برخورد، این فکر را در من قوی می نماید که این کتاب به سفارش این آقایان نوشته شده و این آقایان اسپانسرهای کتاب هستند . جور دیگر هم می توان به قضیه نگاه نمود که نویسنده برای فروش کتاب خود بر روی این افراد حساب ویژه ای باز نموده است که به نظرم اگر کتاب دارای محتوای غنی تری می بود نیاز به تعریف و تمجید این چنینی نبود و مردم با خرید کتاب کمک به نویسنده خواهد نمود ـ نگاه کنید به فروش کتاب آقای سجادی که به چاپ دوم رسیده است ـ. توجه کنید به جملات زیر در مورد افراد مورد نظر:

       آقای موسی ابراهیمیان :«... اکنون صاحب و مالک ملک دریاچه قو آقای موسی ابراهیمیان می باشد که عشق طبیعت گردی و جاذبه منطقه او را به خود جذب کرده و باعث شده تا در آن جا سرمایه گذاری کند.... . ص41».

     آقا و خانم فلکی: «... مالک و مدیر مجموعه آقا و خانم فلکی هستند که برای احداث آن جهت رفاه گردشگران، بسیار زحمت کشیده اند... . ص47 » .

     اسفندیار رحیم مشایی: «... با جذب و هدایت سرمایه گذارهای داخلی و خارجی، شرایط لازم برای تبدیل رامسر به شهر گردشگری الکترونیک جهان اسلام مهیا نمودند... ص7».

در مورد کریم فیضی هم قبلاً سخن رفته است و می توانید نگاه دوباره به جملات بالا بیندازید.

 

و سخن آخر با استاد پورمنصوری:

جناب استاد اگر جنابعالی را از نزدیک نمی شناختم، توجیه ام برای چاپ این کتاب فقط زراندوزی بود و راحت از کنار آن می گذشتم در حالی که نمی توان ذره ای از این فکر ناصواب را در مورد جنابعالی به ذهن راه داد و تنها آرزویی که می توانم در مورد این کتاب می توانم داشته باشم این است که:

« ای کاش این گونه نمی نوشتید»

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد