
با هم روزگار قریب را در رامسر بودیم
گپی سینمایی با «آقای مقدم» در لالهزار 1315 تهران
نام هر کارگردانی را که میبری باز هم میگوید «علی حاتمی یک چیز دیگر بود». در میان بازیگران هم نام هیچ کس را کنار نام مهدی هاشمی، «رفیق آکبندش» نمیگذارد. خاطراتش از علی حاتمی و مهدی هاشمی یک طرف و مشتریهای خیاطیاش در «لالهزارِ 1315» که علی حاتمی آن را ساخت یک طرف. پیرمرد 20 سال است که نمیتواند از مغازهاش در خیابان لالهزار شهرک سینمایی غزالی دل بکند.
به گزارش خبرنگار بخش سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، الان دیگر بخشهایی از تهران قدیم را فقط میتوان در شهرک سینمایی غزالی مشاهده کرد، جایی که «لالهزار»ش هنوز سینما دارد، هتل دارد و چراغهای قدیمی در کناره پیادهروهایش دیده میشوند. هنوز هم چند مغازهای در «لالهزار 1315 ه.ش» چراغهایشان روشن است و کاسبی میکنند.
شاید باور کردنش سخت باشد اما چند مغازه یا به قول خودشان «دُکان» هنوز هم نمیتوانند از «لالهزار»ی که فقط یک دکور نوستالژیک است، دل بکنند. الان دیگر در خیابان لالهزار که علی حاتمی آن را در شهرک سینمایی غزالی ساخت، فقط یک خیاطی، یک ساز سازی، یک بقالی و گراند هتل معروف کاسبی میکنند و مشتری دارند.
خیاطی «مقدم» یکی از آن دُکانهاست که فروشندهاش پیرمرد زندهدلی است که با خاطراتش از بازیگران و کارگردانان سینمای ایران به وجد میآوردتان.
«محمدتقی فیاض مقدم» 20 سال است که مغازهاش در خیابان «لالهزار» شهرک سینمایی غزالی است، به قول خودش «خیاطی مقدم. آدرس: خیابان لالهزار، سال 1315 هجری شمسی»!
او در مغازهاش چیزهای زیادی برای فروش دارد، از دستبند گرفته تا لیوانهای تزئینی که روی آنها شعرهای خودش یا حافظ را نوشته شده است اما کار اصلی او در سالهای گذشته، خیاطی برای پروژههای سینمایی و تلویزیونی بوده است؛ «سریالهای امام رضا و امام حسن (ع)، شب دهم، شبهای برره، فیلم بانو، روزگار قریب و چندتایی دیگر. در اینها خیاط بودم.»
وقتی از او بخواهید درباره خودش، سابقه مغازهاش در لالهزار و خاطراتش صحبت کند، حرفهای جالبی میزند. صحبت کردن با او خیلی سخت نیست چون در عرض چند دقیقه اطلاعات جالبی درباره خودش میدهد:
«من همیشه اینجا هستم، 20 سال است که اینجا هستم، از زمان فیلم «تختی». با علی حاتمی هم بودهام. اما خیلی زیاد نبود، خدا بیامرز سرطانش خیلی پیشرفته بود و خیلی نماند. علی حاتمی با اینکه جوان بود از خیلیها داناتر بود. بعد از او با خیلی از کارگردانها کار کردم اما علی حاتمی یک چیز دیگر بود».
به اینجای صحبت که میرسد، چند خانم که گویا برای دیدن سالن پذیرایی «گراند هتل» به خیابان لالهزار 1315 آمدهاند، به مغازه او هم سر میزنند. مقدم رو به خانم جوانتر جمع میکند و از او میخواهد نیت کند تا برایش فال حافظ بگیرد. خانم نیت میکند و مقدم بدون آنکه دیوان حافظ در کار باشد، از حفظ شروع میکند به خواندن: «یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور...»؛ جمع خانمها به وضوح هاج و واج ماندهاند و احتمالا ندیده بودند که کسی از حفظ فال حافظ بگیرد! اما وقتی میفهمند چه شده، همه با هم خندهشان میگیرد.
گوشه ویترین مغازهاش را که به مشتریانش نشان میدهد، عکسی از خودش در کنار مهدی هاشمی و چندین بازیگر دیگر خیلی به چشم میآید. درباره هاشمی که از او میپرسی میگوید: «بهترین رفیق من است. ما در «روزگار قریب» با هم بودیم. البته این عکس برای پشت صحنه «شب دهم» است. او خیلی مرد است، آدم حسابی است، آگاه است، مرد بزرگی است. من خاطرات شیرینی با او دارم.»
همین تعریفش باعث میشود که از او درباره چند سینماگر مانند کیانوش عیاری و جمشید هاشمپور که با آنها کار کرده هم بپرسم که پاسخ میدهد: «کیانوش عیاری آدم بسیار خوبی است. بچه اهواز است. با هم روزگار قریب را در رامسر بودیم. مرد خوبی است. جمشید هاشمپور هم مرد بسیار متواضعی است».
بعد هم شروع میکند چند خاطره خیلی جالب از بازیگران مختلف سینما و تلویزیون تعریف میکند اما آخرش پشیمان میشود و چند بار تاکید میکند هیچ اشارهای به آنها نکنیم.
دوباره چند مشتری که به نظر میرسد از بازدیدکنندگان شهرک سینمایی هستند، به سراغ دُکان «خیاط مقدم» میآیند و او هم با عذرخواهی میرود که به آنها برسد.
نمیدانم شهرک سینمایی غزالی چند بازدیدکننده در ماه دارد که پیرمرد بَشّاش و سرحال، مغازهاش را از طریق آنها میگرداند اما آن مغازه 10 متری خیابان لالهزار 1315، عکس مهدی هاشمی، خاطرات علی حاتمی و لباسهایی که برای فیلمها و سریالهای مختلف دوخته و میدوزد، همهچیزش است. به قول یکی از آن کارکنانی که همیشه در شهرک است، مساله دخل و خرج مغازه نیست، عشق است. اینجا عشق آنهاست، اگر خاطرات این مغازه 10 متری نباشد میمیرند، با خاطراتشان از اینجا زندگی میکنند، با خاطرات علی حاتمی و خیلیهای دیگر، با خاطرات لالهزار 1315 و تهران بدون دود و پر ستاره.
انتهای پیام