ناتو و توازن امنیت در خاورمیانه
خبرگزاری فارس: آمریکا از ورود ناتو به خاورمیانه، اهداف متعددى را پیگیرى مىکند که به نظر مىرسد، مهمترین آنها تثبیت برترى در منطقه باشد. اگرچه ساختار تصمیم گیرى در ناتو، بر اجماع آرا استوار است و بدین نظر، هر کشورى توانایى وتوى تصمیمات را دارد؛ اما ناتو یک سازمان الیتیستى است و ایالات متحده در آن نقش شریک بزرگتر را دارد.
چکیده: حضور قدرتهاى فرامنطقهاى در خاورمیانه و آثار آن بر نظم امنیتى منطقه، از مهمترین اشتغالات فکرى پژوهشگران امور منطقه است. از فرداى جنگ دوم جهانى تاکنون، آمریکا یکى از مهمترین بازیگران مداخله گر در امور جهان بوده و در ساختار امنیتى آن نقش تعیین کنندهاى داشته است. به تازگى واشنگتن، نسبت به توسعه قلمرو ناتو در خاورمیانه، از طریق پذیرش اعضاى همکار و شریک مبادرت ورزیده است.
پژوهش پیشرو معتقد است که این رفتار راهبردى، در چارچوب اهداف امنیتى ایالات متحده همچون افزایش دامنه نفوذ و سلطه در منطقه، شکلدهى نظم امنیتى دلخواه در منطقه، مقابله و مهار قدرت رو به رشد ایران، کمک به عادى سازى روابط اعراب و اسرائیل، از طریق عضویت آنها در ناتو، تسریع درفرآیند اصلاحات در خاورمیانه، مقابله با تروریسم بنیادگراى اسلامى، امنیت ذخایر انرژى و خطوط انتقال آن، تأمین امنیت دولتهاى عرب غربگرا و ... صورت پذیرفت.
این اقدام که از سوى اعراب و اسرائیل نیز با استقبال مواجه است، در چشم انداز امنیت در خاورمیانه، نقش تعیین کنندهاى دارد و ناتو را به یکى از مهمترین بازیگران منطقه بدل خواهد کرد. با توجه به اینکه ناتو سازمانى غربگرا و در خدمت منافع امنیتى غرب است، مىتوان گفت که حضور ناتو در خاورمیانه بر منافع امنیتى ایران آثار منفى خواهد داشت.
مقدمه تحولات عمیق سالهاى آغازین هزاره جدید میلادى در خاورمیانه، این پرسش را در اذهان به وجود آورد که ایالات متحده آمریکا، به عنوان قدرت مسلط نظام بین الملل و مهمترین بازیگر مداخله گر در امور خاورمیانه، به چه شکلى در امنیت سازى منطقه ایفاى نقش خواهد داشت؟ همزمان در سالهاى اخیر، سازمان پیمان اتلانتیک شمالى (ناتو)، با خواست و اراده واشنگتن، وارد خاورمیانه شده است. آنچه در چشم انداز خاورمیانه مسلم به نظر مىرسد، نقش این سازمان در فرآیند امنیت سازى منطقه اى است. خاورمیانه، بنا به دلایل متعددى، براى آمریکا اهمیت فراوان دارد و لذا این منطقه در سالهاى اخیر، بیشترین توان و انرژى دستگاه نظامى و دیپلماسى ایلات متحده را به خود معطوف ساخته است. آنچه در این میان اهمیت دارد، کیفیت نظم و امنیت منطقه است. بر این اساس، واشنگتن تلاش خواهد کرد، تا نظام امنیت منطقهاى به گونهاى شکل بگیرد که بیشترین اهداف مورد نظر حاصل آید. راهبرد واشنگتن براى شکل دهى به امنیت خاورمیانه، ورود ناتو به منطقه و پذیرش کشورهاى خاورمیانه اى در سازمان مذکور است.
این پژوهش در نظر دارد تا نقش ناتو را در چشم انداز امنیت در خاورمیانه بررسى کند. ازاینرو نخست به صورت اجمالى، کیفیات نظام امنیتى که تاکنون از سوى واشنگتن در منطقه شکل داده شده، بررسى مىشود. همچنین اهداف آمریکا از ورود ناتو به منطقه زیر ذرهبین خواهد رفت. در ادامه، به زمینههایى که موجب گسترش ناتو به خاورمیانه شده، اشاره خواهد گردید و در نهایت، نقش آن در چشم انداز امنیت منطقه بررسى خواهد شد.
آمریکا و نظام امنیتى در خاورمیانه
خاورمیانه جدید که بر پیکره عثمانى بنا شده، اگرچه بیشترین واکنشها را از خود در برابر غرب بروز داده است؛ اما بیش از هر منطقه دیگرى، حضور قدرتهاى فرامنطقهاى را مطالبه کرده است. آنچه از تاریخ خاورمیانه بر مىآید، این است که قدرتهاى فرامنطقهاى، نقش تعیین کنندهاى در امور سیاسى و امنیتى منطقه داشتهاند. تاجائى که حتى ظهور نظام دولت- ملت نیز در منطقه، بر اساس خواست و اراده قدرتهاى خارجى، به خصوص بریتانیا بوده است.
تا دهه هفتاد قرن گذشته، بریتانیا قدرت مسلط در خاورمیانه بود. پس از خروج بریتانیا از شرق سوئز در دهه هفتاد و جایگزینى آمریکا به جاى آن، واشنگتن نقش در خور توجهى در امور سیاسى و امنیتى این منطقه ایفا کرد؛ در آن مقطع، جنگ سرد در جریان بود و تلاش واشنگتن در منطقه مذکور بیش از هر چیز ایجاد مانع در برابر رشد نفوذ کمونیزم و قدرت مسکو بوده است. با اراده و ترغیب ایالات متحده پیمان سنتو براى مقابله با شوروى شکل گرفت؛ اگرچه آمریکا خود از اعضاى این پیمان نبود.
در خلیج فارس نیز واشنگتن استراتژى دوستونى را طراحى و اجرا کرد، تا بر اساس آن، ایران و عربستان سعودى، از منافع واشنگتن حفاظت کنند. در آن زمان، امنیت منابع انرژى و حفاظت از اسرائیل- بدون ایجاد زمینه براى گرایش کشورهاى عرب به سوى شوروى- مهمترین نگرانى واشنگتن بود؛ اما با ظهور انقلاب اسلامى، نظام امنیتى مورد نظر واشنگتن فرو ریخت و درنتیجه رویکرد آمریکا به نظم منطقه نیز تغییر یافت.
پس از ظهور انقلاب اسلامى در ایران، واشنگتن کوشید تا با ایجاد اتحاد امنیتى میان کشورهاى عرب حاشیه جنوبى خلیج فارس، به مقابله با ایران بنیادگرا و عراق بعثى متمایل به شوروى برخیزد. بر این اساس، شوراى همکارى خلیج فارس شکل گرفت، این درحالى بود که کشورهاى عرب حاشیه جنوبى خلیج فارس شرایط لازم را براى ورود به چنین اتحادى نداشتند. تا جائیکه سابقه نظام سیاسى برخى کشورهاى عضو، به تقریباً ده سال مىرسید و زمینههاى نزاع و تخاصم میان آنها (مثل اختلافات ارضى و مرزى) وجود داشت.
جنگ تحمیلى عراق علیه ایران نیز با ترغیب و حمایت آمریکا آغاز شد و هشت سال ادامه یافت تا انرژى و توان ملى دو کشور متخاصم تلف گردد. در این زمان، واشنگتن آرام آرام وارد منطقه شد؛ اما با فروپاشى شوروى و در همان زمان، حمله صدام به کویت و اشغال آن کشور، واشنگتن فرصتى یافت تا در منطقه حضور فعالترى داشته باشد. نتیجه این تحولات حضور گسترده نیروهاى آمریکایى در منطقه بود. این نیروها در پایگاههاى نظامى مختلفى که کشورهاى عرب حاشیه خلیج فارس در اختیار وى قرار داده بودند جاى گرفتند تا این کشور مستقیماً در امنیت منطقه درگیر شود.
با این همه اشغال عراق به دست آمریکا و متحدان آن کشور (2003) را باید به مثابه نقطه عطفى در تحولات امنیتى منطقه و حتى نظام بین الملل به حساب آورد، پس از آن واشنگتن کوشید تا با تحمیل برخى تغییرات در امور سیاسى، اقتصادى و فرهنگى خاورمیانه، بانى تحولاتى بنیادین در منطقه شود که از دیدگاه آنها موجبات جابجایىامنیتى در منطقه را فراهم مىآورد. بدین معنا که فضاى تخاصم و نزاع و رشد تروریزم را محدود مىکرد.
این تغییرات در قالب طرح خاورمیانه بزرگ عرضه شد. در پى تحولات سیاسى بر آمده از آن طرح گروههاى اسلامگراى طرفدار ج.ا.ایران و مخالف با سیاستهاى آمریکا در کشورهایى نظیر عراق، بحرین و فلسطین، به قدرت سیاسى دست یافتند. حتى اخوان المسلمین در مصر نیز توانست از فضاى جدید ایجاد شده، براى کسب قدرت سیاسى بهره گیرد که واشنگتن مانع گردید.
بدین سان محیط امنیتى خاورمیانه، به ضرر واشنگتن تغییر کرد. این تغییرات نشان داد که اگرچه بیشتر دولتهاى خاورمیانه از حضور آمریکا در منطقه استقبال مىکنند؛ اما ملتهاى منطقه، عمدتاً به آمریکا گرایش ندارند؛ براى مثال نتیجه یک نظرسنجى که به صورت مستقیم و چهره به چهره، از 3850 نفر از مردم کشورهاى مصر، اردن، لبنان، مراکش، عربستان سعودى و امارات متحده عربى انجام شد، نشان داد که على رغم اینکه واشنگتن و تل آویو در معرفى ج.ا.ایران به عنوان تهدیدى علیه دولتهاى عرب، به موفقیتهایى دست یافتند، اما در میان ملتهاى عرب اوضاع به گونه دیگرى است. 80 در صد اعراب، آمریکا و اسرائیل را دو تهدید بزرگ خارجى براى امنیت خود به حساب مىآورند. در اردن 90 درصد، در مراکش 86 درصد و در عربستان سعودى 82 درصد مردم نظر نامطلوبى در مورد آمریکا داشتند & (2007 Finds ,lob ).
منافع آمریکا در خاورمیانه کنونى، با تهدیداتى روبرو است. از سویى ج.ا.ایران علناً سیاستهاى واشنگتن را به چالش مىکشد و خواهان خروج آمریکا از منطقه است. همچنین تهران، محاصره اسرائیل را مدیریت مىکند، به گونهاى بهوسیله سوریه، حزب الله لبنان، حماس و جهاد اسلامى فلسطین، اسرائیل را در تنگناى استراتژیک قرار داده است.
از سوى دیگر، منطقه خاورمیانه، یکى از مهمترین مناطقى است که تروریزم بنیادگراى اسلامى علیه غرب در آنجا بر مىخیزد؛ به خصوص اینکه بیشتر مرد مسلمان منطقه، به آمریکا تمایلى ندارند.
در چنین فضایى، واشنگتن کوشید تا با ورود ناتو به خاورمیانه، اهداف مورد نظر خود را پیگیرى کند. در واقع، ورود سازمان مذکور به منطقه آمریکا را در موقعیتى قرار مىدهد که بیشترین اهداف را با کمترین هزینه متحقق سازد. ناتو به یکى از مهمترین محورهاى ژئوپلتیک در منطقه بدل خواهد گردید.
اهداف آمریکا از وارد ساختن ناتو در نظم منطقه خاورمیانه:
آمریکا از ورود ناتو به خاورمیانه، اهداف متعددى را پیگیرى مىکند که به نظر مىرسد، مهمترین آنها تثبیت برترى در منطقه باشد. اگرچه ساختار تصمیم گیرى در ناتو، بر اجماع آرا استوار است و بدین نظر، هر کشورى توانایى وتوى تصمیمات را دارد؛ اما ناتو یک سازمان الیتیستى است و ایالات متحده در آن نقش شریک بزرگتر را دارد؛ بسیارى ابتکارات از سوى واشنگتن ارائه شده و سهم عمدهاى از نیروها و ادوات سازمان به وسیله آمریکا تأمین مىگردد. ایالات متحده با طرح و مدیریت ایده گسترش ناتو به شرق، در واقع دامنه قدرت و نفوذ بینالمللى خود را افزایش مىدهد. به باور بسیارى پژوهشگران امور بینالملل، ناتو به تثبیت برترى آمریکا و پاگیرى هژمونى آن در جهان، نقش در خور توجهى خواهد داشت.
هدف دیگر واشنگتن از گسترش ناتو به خاورمیانه، حفاظت از منابع انرژى منطقه و خطوط انتقال آن است. با اینکه واشنگتن از سالهاى گذشته تاکنون، راهبرد تنوع بخشى به منابع تأمین انرژى را در دستو کار خود قرار داده؛ اما پیشبینىها نشان مىدهد که آمریکا (و دیگر مصرف کنندگان عمده منابع انرژى) به نفت و گاز خاورمیانه، به صورت عام و خلیج فارس به صورت خاص، وابستگى بیشترى خواهند داشت.
براساس گزارش گروه تحقیقاتى مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللى در واشنگتن، نیاز اعضاى ناتو به منابع انرژى خاورمیانه، به خصوص خلیج فارس، از 50 درصد کنونى به 80 درصد در سال 2035 خواهد رسید (2008 ,Vawick). اگرچه ایالات متحده آمریکا، براى افزایش امنیت انرژى، به منابع نفتى خزر و خلیج گینه روى آورد، اما هیچ یک از مناطق یاد شده، به لحاظ ذخایر با خاورمیانه قابل مقایسه نیست و توان آنها براى صادرات نفت محدود است. افزون بر آن خلیج فارس، تنگه هرمز، دریاى عمان، دریاى عرب، دریاى سرخ و کانال سوئز، از مهمترین آبراههاى انتقال منابع نفتى است. محافظت از این آبراهها از اولویت هاى واشنگتن است. مخصوصاً که نفتکشها ممکن است مورد حمله سازمانهاى تروریستى قرار گیرند (2008 ,Hanlet & Bauer ;ibid ,Varwick).
مقابله با بحرانهاى امنیتى بین دولتى در خاورمیانه نیز براى آمریکا اهمیت زیادى دارد؛ زیرا توسعه و گسترش چنین چالشهایى- همانطور که در طى جنگ عراق علیه ایران رخ داد- به احتمال قریب به یقین، به امنیت منابع نفتى و خطوط انتقال آن آسیب برساند. این در حالى است که بسترهاى مختلفى از نزاع و بى ثباتى در منطقه وجود دارد. اختلافات ارضى و مرزى، تفاوتهاى ایدئولوژیک و نظامهاى ارزشى و در همان حال خریدهاى تسلیحاتى گزاف منطقه خاورمیانه را به یک انبار باروت و یکى از مهمترین کانونهاى نزاع در نظام بینالملل بدل ساخته است(در مورد خریدهاى تسلیحاتى کشورهاى خاورمیانه ن.ک: زینالى آق قلعه، 1387: 6).
ورود ناتو به خاورمیانه، به کشورهاىخاورمیانه اى عضو سازمان کمک مىکند تا اولاً اختلافات خود را در چارچوب آن حل و فصل کنند و در ثانى، با تهدیدات کشورهاى غیر عضو مقابله کند. بر این اساس ناتو به واشنگتن کمک خواهد کرد، تا ضریب امنیتى کشورهاى دوست را افزایش داده، بىثباتى و ناامنى را در منطقه حساس خاورمیانه کنترل کند.
از دیگر اهداف آمریکا از ورود ناتو به منطقه، مقابله با مخالفان سیاستهاى خود در منطقه است. از این نظر ایران، متحدان منطقهاى این کشور و سازمانهاى تروریستى مدنظر قرار دارند. با اشغال افغانستان و کنار زدن طالبان از قدرت (2001) و اشغال و سرنگونى صدام از قدرت در عراق (2003) به دست آمریکا، ایران از دو دشمن استراتژیک و ایدئولوژیک خود خلاصى یافت.
افزون بر این پیروزى دوستان، متحدان و گروههاى همفکر در انتخابات دموکراتیک در بحرین، عراق و فلسطین که به دست آمریکا، در چارچوب طرح خاورمیانه بزرگ انجام شد قدرت را به دست گرفتند و بدین سان تهران، جایگاه منطقهاى خود را ارتقا داد، تا جایى که به قدرت نخست منطقهاى بدل گشت. ناتوانى اسرائیل در کنار زدن حزب الله در جنگ سى و سه روزه سال 2006 و حماس در جنگ بیست و دو روزه 2008، به نوعى تثبیت قدرت و موقعیت منطقه اى ایران بوده است(براى مطالعه بیشتر: شجاع:1386: 9-33). این مسئله براى آمریکا خوشایند نخواهد بود، زیرا ایران بیش از هر کشور دیگرى در نظام بینالملل، آمریکا را به چالش مىکشد و خواهان تغییر در کیفیت توزیع قدرت و حتى ارزشهاى حاکم بر نظام بین الملل است.
واشنگتن با ایجاد ترس از تهران در میان دولتهاى عرب، مىکوشد تا ناتو را وارد منطقه کند و از این نظر قدرت منطقه اى ایران را مهار و محدود سازد. البته دولتهاى عرب نیز از ایران هراس دارند، از این رو از ورود ناتو به خاورمیانه حمایت خواهند کرد. زیرا ناتو نه تنها امکانات مناسبى براى مقابله با تهدیدات ایران فراهم خواهد کرد، بلکه آنها را از انفعال خارج کرده و موضع آنها را نسبت به تهران تهاجمى خواهد ساخت. به همین دلیل است که کشورهاى عضو شوراى همکارى خلیج فارس از ناتو خواستند، تا وارد منطقه خلیج فارس شود(ن.ک: کریمى، 1384: 7). اسرائیل نیز ناتو را به عنوان ابزارى که مىتواند موقعیت امنیتى آن را ارتقا دهد مىشناسد، و ازاینرو در سالهاى اخیر، همکارىهاى خود را با این سازمان شروع کرده و با سرعت چشمگیرى گسترش داده است (امینى،1387: 9-18).
افزون بر ایران، واشنگتن به خاورمیانه به عنوان بستر تروریسم اسلامى توجه دارد. تقریباً در سال 1997 بود که پنتاگون، نبرد نامتقارن تروریستى را مفهوم سازى کرده و تروریسم را به عنوان گونه نبرد نامتقارن، به عنوان مهمترین چالش امنیتى پیش روى آمریکا معرفى کرد. حوادث تروریستى یازده سپتامبرآمریکا و انفجارهاى تروریستىلندن و مادرید درسال 2004، بیش از هر زمانى اذهان غرب را به تهدیدات نوین و سازوکارهاى مقابله با آن متوجه ساخت. ناتو نیز در طى همان سالها، دکترین دفاعى خود را تغییر داده و چالش پیش روى اعضا را از کمونیزم به تروریسم منتقل کرد. ورود ناتو به خاورمیانه تلاشهاى آمریکا و اروپا براى مقاله با بحرانهاى امنیتى نوین را هماهنگ خواهد ساخت (ن.ک: کریمى، 1386: 35 - 6 و (2005 ,Polentz).
پیگیرى اصلاحات در خاورمیانه، از دیگر اهداف واشنگتن از ورود ناتو به منطقه خاورمیانه است. براى مقابله با تهدیدات تروریستى، واشنگتن طرحهایى از قبیل طرح خاورمیانه بزرگ را ارائه کرده و عملیاتى ساخته است. پس از اشغال عراق، واشنگتن در صدد برآمد، تا ژئوپلتیک منطقه خاورمیانه را متناسب با منافع خود تغییر دهد و بر این اساس، مجموعهاى از برنامهها را در قالب »طرح خاورمیانه بزرگ«(2) به آنها تحمیل کرد.
این طرح داراى سه اولویت است: گسترش دموکراسى و حکومت خوب، ساخت جامعه فرهیخته و توسعه فرصتهاى اقتصادى؛ البته این پژوهش در نظر ندارد، این طرح را بررسى کند (براى مطالعه بیشتر: 2004 ,Al-Hayat)، اما مسلم است که واشنگتن در چارچوب جنگ با تروریسم درصدد است تا فضاى سیاسى، اقتصادى و فرهنگى خاورمیانه را متناسب با ضروریات امنیتى خود تغییر دهد و این مهم را در قالب طرح خاورمیانه بزرگ به پیش مىبرد. ناتو مىتواند، در زمینه فوق کاملاً مؤثر باشد، زیرا عضویت کشورهاى خاورمیانهاى در ناتو، نیازمند انجام اصلاحاتى است که با اصلاحات مورد نظر واشنگتن در قالب طرح خاورمیانه بزرگ هماهنگ است. براى مثال کاندیداهاى عضویت در ناتو، باید از نظام سیاسى دموکراتیک برخوردار باشند.
افزون بر این، مزیت دیگر بهره گیرى از ناتو در پیشبرد اصلاحات در منطقه، به جلوگیرى از تخریب بیشتر چهره آمریکا باز مىگردد؛ به این معنا که بسیارى ملتهاى مسلمان و حتى دولتهاى منطقه، با الگوهاى تحمیلى واشنگتن در قالب طرح خاورمیانه بزرگ موافق نیستند و خواهان درون زا شدن فرایند تغییرات هستند. این مورد موجب رنجش دولتها و ملتهاى عرب از واشنگتن شده است؛ اما واشنگتن مىتواند در چارچوب ناتو، اهداف مورد نظر خود را در ایجاد تغییرات بنیادى در خاورمیانه بدون هزینه بیشتر از حیثیت و پرستیژ بین المللى خود نزد دوستان عرب و ملتهاى منطقه و حتى جهان به پیش ببرد.
در چارچوب حصول به این اهداف امنیتى بوده که واشنگتن در نشستهاى ناتو، زمینه ورود ناتو به خاورمیانه را فراهم آورده است. در واقع، پایه اولیه ورود ناتو به خاورمیانه را باید در تحولات اوایل دهه نود در اروپا یافت.
زمینههاى ورود ناتو به خاورمیانه دهه نود قرن گذشته، دهه هویت یابى و رنسانس ناتو بود؛ ناتو در اوایل دهه 90 قرن گذشته، دچار بحران هویت شده بود؛ به این معنا که این سازمان که براى مقابله با تهدیدات کمونیستى به وجود آمده بود. با فروپاشى شوروى، دیگر دلیلى براى موجودیت خود نمىیافت؛ اما با حوادث قومى بالکان و ناتوانى اروپا در مهار آن ناتو توانسته براى خود توجیهى هویتى بیابد.
علاوه بر آن، براى گسترش جغرافیاى سازمان در اجلاس واشنگتن در سال 1999 تصمیمات مهمى گرفته شد، جایى که اعضا تعریف جدیدى از وظایف ارائه کردند (مقابله با تهدیدات چند بعدى و غیر قابل پیش بینى مثل تروریسم، افراطگرایى و مقابله با گسترش سلاحهاى کشتار جمعى) و مکانیسمها و ابزارهاى متناسب را براى تأمین امنیت اعضا تعریف کردند. بر اساس مصوبات آن نشست، سیاست »درهاى باز« مطرح شد که به موجب آن، سایر کشورها نیز مىتوانستند به عضویت سازمان درآیند. »شوراى آتلانتیک شمالى« نیز براى بررسى عضویت داوطلبان تأسیس شد.
در چنین بسترى کشورهاى جمهورى چک، مجارستان و لهستان در همان سال (ن.ک: 2003 ,Abenheim) و استونى، لیتوانى، لتونى، رومانى، بلغارستان، اسلواکى و اسلونى در سال 2004 به عضویت ناتو در آمدند. در اوریل سال جارى میلادى نیز با پیوستن آلبانى و کرواسى، اعضاى سازمان به 28 کشور رسیده است. کشورهاى دیگرى نیز به دنبال پیوستن به سازمان هستند که ازجمله آنها گرجستان، اوکراین و حتى اسرائیل را باید نام برد.
مطمئناً حوادث تروریستى یازده سپتامبر آمریکا، انفجارها در متروى لندن و مادرید، نقش مهمى در ظهور اراده لازم در جهت گسترش ناتو به خاورمیانه داشته است. در پى انفجارهاى یازده سپتامبربود که اعضاى ناتو، با استناد به ماده 5 اساسنامه، حمله به آمریکا را حمله به خود تلقى کردند و تمایل خود را براى برخورد با عاملان حمله اعلان کردند. (ن.ک: ثقفى عامرى: 1386: 64). پس از فروپاشى شوروى و پایان جنگ سرد ناتو تهدیدات را بر ضد اعضاى خود از کمونیزم به تروریسم ، رادیکالیسم اسلامى و اشاعه سلاحهاى کشتار جمعى تغییر داده است. هر سه مورد یاد شده داراى مصادیقى در خاورمیانه است. پولنتز از کارشناسان امنیتى ناتو معتقد است که »امنیت ناپایدار در منطقه [خاورمیانه] وقتى برجسته مىشود که در نظر بگیریم که تهدیدات امنیتى جهانى نوین، به وسیله گروههاى تروریستى در حال فعالیت و گسترش و انتشار سلاحهاى کشتار جمعى است.« (2005 ,Polentz).
از دیگر زمینههایى که براى گسترش جغرافیاى ناتو به خاورمیانه مطرح است، حمله آمریکا و متحدانش به عراق بود. در طى جنگ عراق در سال 2003، شانزده عضو ناتو نیروهاى خود را در اختیار آمریکا قرار دادند(2009 ,wikipedia). اگرچه حضور برخى آنها قابل ملاحظه نبود، اما مطمئناً در آماده سازى سیاستمداران و افکار عمومى مردم آنها براى ورود کشورشان به خاورمیانه و خلیج فارس نقش قابل ملاحظه اى داشته است.
تصمیمات نهایى براى ورود ناتو به خاورمیانه، در اجلاس استانبول(2004) و ریگا(2006) گرفته شد. در اجلاس استانبول، طرحى مورد توافق قرار گرفت که به »ابتکار همکارىهاى استانبول«(3) موسوم است و به موجب آن، گزینههاى گستردهاى براى آموزش، تشریک مساعى در موضوعات متنوعى از مقابله با تروریسم تا شفافیت بیشتر در بودجه و تصمیم گیرى در امور دفاعى، در نظر گرفته شود. (2006 ,Laipson). این طرح همکارى با کشورهاىعضو شوراى همکارى خلیج فارس را پیشنهاد داده است. کویت، بحرین، قطر و امارات متحده عربى، به ابتکار مزبور پیوستند و عربستان و عمان نیز ورود به این ابتکار را بررسى مىکنند.
رئوس توفقات ابتکار استانبول شامل سرنگونى گروههاى تروریستى بین المللى، کمک به مقابله با توسعه سلاحهاى کشتار جمعى و انتقال غیر قانونى سلاح، و در نهایت مشارکت در عملیات صلح ناتو است. مشابه آنچه ناتو به کشورهاى شریک در گفتوگوهاى مدیترانه ارائه کرده، ابتکار استانبول توصیههاى متناسبى را براى اصلاحات، بودجه و طرحهاى دفاعى و...، براى ایجاد تمایل در کشورهاى حوزه خاورمیانه و خلیج فارس تسهیل کرده است. از دیگر مواردى که در دستور کار قرار دارد مىتوان به آموزش نظامى، تبادل اطلاعات، برگزارى رزمایشهاى مشترک، مبارزه با قاچاق مواد مخدر و همکارى در زمینه جرائم بینالمللى اشاره کرد (دهقانى، 1388 و 2005 ,Polentz ).
در واقع، این طرح زمینه ورود ناتو را به خاورمیانه فراهم آورد. موافقت با عضویت ناظر کشورهاى خاورمیانه، مثل اعضاى شوراى همکارى خلیج فارس، عراق، اردن و اسرائیل در اجلاس استانبول حاصل آمد که این عمل خود به منزله گام نخست در پیوستن به ناتو است. البته ورود کشورهاى حوزه خاورمیانه به سازمان ناتو، به طى استانداردهاى عضویت مشروط شد (8: 2007 ,Legrenzi). براى نظارت بر فرایند تغییرات در ساختار دفاعى(4) کشورهاى خاورمیانهاى داوطلب عضویت در ناتو، در اجلاس استانبول و ریگا مقرر شد، دفاترى بنام »دفاتر نمایندگى منطقهاى« در کشورهاى داوطلب تأسیس گردد. در واقع کار این دفاتر، تسهیل تغییرات در حوزههاى سیاسى، اقتصادى و به خصوص نظامى کشورهاى داوطلب و نظارت بر اجراى صحیح آن است. ظاهراً بخش روابط عمومى این دفاتر که اصطلاحاً به آن »دیده بان آگاهى« هم مىگویند، به عنوان یکى از بخشهاى این دفاتر، به تازگى در بحرین و قطر تأسیس گردید (هادیان،1386: 8 - 115).
در مورد درگیر شدن ناتو در خلیج فارس، حمله آمریکا به عراق، یک نقطه عطف به حساب مىآید. در آن حمله، کشورهاى زیادى از ناتو شرکت داشتند. اعضاى ناتو همچنین با کشورهاى عرب همسایه عراق همکارىهاى امنیتى را در نظر گرفتند، تا با واکنشهاى عراق بعثى، طى حمله مقابله کنند. همکارى بخش شیمیایى، میکروبى و هستهاى ناتو در دریاى عرب در قالب »ابتکار گسترش امنیت« و همکارى نیروهاى شیمیایى، میکروبى و هستهاى آلمان با کویت، در طى حمله آمریکا و متحدانش به عراق در سال 2003 که چندین نفر از جمهورى چک نیز در آن نیروها حضور داشتند، از جمله همکارىهایى امنیتى است که مىتوان از آنها یاد (Polentz,ibid) کرد.
ناتو در عراق پس از صدام نیز مسئولیتهایى را پذیرفته است؛ اگرچه تقاضاى آمریکا براى حضور نظامى ناتو براى برقرارى امنیت در عراق، با مخالفت آلمان و فرانسه مواجه شد؛ اما ناتو نقش فعالى را براى تربیت کادر امنیتىاین کشور در داخل و خارج آن پذیرفته است (ن.ک: 1-6: 2003 ,Talbot)؛ براى مثال نیروهاى آلمانى در قالب ناتو، پلیس عراق را در امارات متحده عربى آموزش مىدهد. هفتاد مربى نظامى دیگر از سوى ناتو براى تربیت کادر امنیتى عراق، از کشورهاى ایتالیا، مجارستان، نروژ و کانادا به اردن و کویت فرستاده شدند. ناتو همچنین در نظر داشته تا 250 مربى دیگر را به عراق بفرستد (2007 ,NATO ). اعلام آمادگى براى ارائه کمکهاى مالى و تسلیحاتى به این کشور، و دیدارهاى متقابل وزیر خارجه عراق از مقر ناتو و سفردبیر کل ناتو به این کشور از دیگر موارد شاخص همکارىهاى ناتو و دولت جدید عراق است (کریمى ،1386: 137).
به موجب ابتکار همکارىهاى استانبول، مقامات ناتو سفرهاى متعددى به منطقه داشتهاند؛ از جمله مهمترین آنها، سفر »پاپ دهوپ شفر« به امارات متحده عربى و سخنرانى وى در مرکز مطالعات استراتژیک در دوبى، در سال 2008 بوده است. در سپتامبر 2007 نیز گزارشگر مجمع پارلمانى ناتو با تهیه گزارشى تحت عنوان »ناتو و امنیت خلیج فارس«، پیشنهاد کرد که مادهاى به ابتکار صلح استانبول اضافه شود و به موجب آن کشورهاى عضو این برنامه همانند، اعضاى ابتکار مشارکت براى صلح (PEP) بتوانند در صورت هر گونه احساس تهدید امنیتى با ناتو مشورت کنند (کریمى، 1386: 137).
در بهمن 1385 نشست مشترک ناتو و شوراى همکارى خلیج فارس در ریاض برگزار شد (موعود، 1385)؛ البته عربستان ظاهراً هنوز به ابتکار همکارىهاى استانبول نپیوسته است. از اینرو از سوى ناتو تلاشهایى براى پیوستن ریاض به ابتکار مذکور انجام شد. در 27 ژوئیه 2007 طى دیدار الساندرو مینوتوریسو، معاون دبیر کل ناتو از ریاض، به صراحت اعلام داشته که »ناتو براى عربستان ارزش و وزن منطقه اى قائل است«. وى از ریاض خواست، تا وضعیت عضویت ناظر را براى پیوستن به سازمان مذکور بررسى کند. (به نقل از هادیان، 1386: 123)
همچنین در آوریل سال 2004 نیز نشست مشترک ناتو و شوراى همکارى خلیج فارس در دوحه برگزار شد، تا نقش ناتو در امنیت خلیج فارس را بررسى کند. در این نشست، در زمینه تبادل اطلاعات و ارائه آموزشهاى نظامى و عملیات ضد تروریستىتوافقاتى حاصل آمد. این نشست توسط مرکز پژوهشهاى استراتژیک، وابسته به نیروهاى مسلح قطر و با همکارى دستگاه دیپلماسى (وزارت خارجه) آن کشور برگزار گردید (کارگزاران، 1386 و دهقانى، 1388).
ناتو در سال 1383 در بغداد، یک مدرسه نظامى تأسیس کرد و در سال 1384 حدود هزار نفر از افسران عالى و میان رتبه عراقى را آموزش داده است. همینطور ناتو براى آموزش نیروهاى مسلح کشورهاى منطقه قصد دارد، تا یک دانشکده نظامى در منطقه تأسیس کند. ظاهراً اردن براى میزبانى از این دانشکده اعلام آمادگى کرده است. کشورهاى خاورمیانه که با ناتو همکارى دارند( کویت، قطر، بحرین و امارات متحده عربى)، مىتوانند از امکانات این دانشکده استفاده کنند. همچنین دیگر کشورهاى همکار ناتو در آفریقاى شمالى نیز مىتوانند، از امکانات آن دانشکده بهره گیرند (خبرگزارى فارس، 1388).
در سالهاى اخیر روابط ناتو، اسرائیل، گسترش چشمگیرى داشته است. این کشور با توجه به برخوردارى از موقعیت ژئوپلتیک خاصى که از آن برخوردار است، مورد توجه ناتو است(5). اسرائیل از اعضاى گفتوگوهاى مدیترانه است و همچنین روابط نزدیک و تنگاتنکى با بیشتر اعضاى مهم ناتو دارد. در سال 2001، تل آویو پیمان رفع موانع امنیتى را با ناتو امضا کرد که به موجب آن، اجازه مىیافت تا در برنامههاى دفاعى ناتو مشارکت کند. همچنین قرارداد همکارىهاى امنیتى- اطلاعاتى نیز بین آنها در سال 2004 امضا شد. (امینى، 1387: 9-18).
در نوامبر 2004 مهمترین مذاکرات رسمى که براى نخستین بار بین اعضاء [گفتوگوهاى مدیترانه] و ناتو برگزار شد، در مورد محورهاى مشترکى مانند مبارزه با تروریسم، منع تکثیر سلاحهاى کشتار جمعى، همکارى در زمینه مبارزه با قاچاق اسلحه و خشونت و جرائم سازمان یافته در نقاط بحران زده، مذاکرات و توافقاتى به دست آمد؛ اگرچه در این مذاکرات، پنج کشور عربى شمال آفریقا (مصر، موریتانى، تونس، مراکش و الجزایر) حضور داشتند، اما رویکردهاى مطرح شده بیشتر به اسرائیل معطوف بوده و براى تأمین حوزه نفوذ ناتو تنظیم شده بود.
در واقع با این مذاکره، گامهاى اولیه براى اتحاد راهبردى ناتو با اسرائیل برداشته شد (امینى، همان: 21).
نیروهاى ناتو در لبنان هم حضور دارند؛ در حقیقت این نیروها از سوى شوراى امنیت سازمان ملل، براى حفظ صلح در لبنان اعزام شدهاند و اصطلاحاً به آنان »یونیفیل« گفته مىشود. بخشى از نیروهاى یونیفیل را نیروهاى ناتو تشکیل داده اند که در واقع شامل بخش نیروى دریایى آنهاست که از طرف فرماندهى دریایى ناتو مستقر در ناپل ایتالیا به آنجا اعزام گردیدند. این واحدها از کشورهاى فرانسه و آلمان تأمین شدهاند؛ البته دولت لبنان از حضور ناتو در قالب یونیفیل حمایت مىکند. تجهیز و مدرن سازى ارتش لبنان، دقیقاً در راستاى مأموریت امنیت سازى، ارتش سازى، و بازسازى است که ناتو به عنوان یک دستور کار کلى در زمینه تأمین امنیت اعضا مدنظر قرار داده است(هادیان،1386).
چشم انداز حضور ناتو در خاورمیانه: از بدو ورود آمریکا به خاورمیانه تاکنون، امنیت منطقهاى در قالب الگوى رئالیستى موازنه قوا، قابل بررسى است؛ اگرچه بوش پسر سعى کرد تا در قالب طرح خاورمیانه بزرگ، زمینههاى تغییرات گسترده سیاسى، اقتصادى و فرهنگى مورد نظر را در منطقه فراهم آورد- که بر اساس آن فضاى امنیتى منطقه به سوى الگوى لیبرال و خوش بین که بر نظام سیاسى دموکراسى، وابستگى متقابل اقتصادى و سکولاریسم (زیرا فرض نو محافظهکاران این بوده که دموکراسىهاى بازار با هم نمىجنگند) سوق مىیافته؛ اما در نهایت دولت وى نیز با فراخواندن عربها به سوى عادىسازى روابط با اسرائیل و اتحاد براى مقابله با ایران و متحدان منطقهاى آن، باز هم الگوى رئالیستى امنیت را پیش کشید. در این میان واشنگتن تلاش دارد، تا کشورهاى خاورمیانه اى متحد خود را در ناتو گرد هم آورد.
ناتو بىشک از چند جهت در منطقه خاورمیانه به آمریکا کمک خواهد کرد؛ نخست اینکه ناتو به تثبیت حضور و برترى آمریکا در منطقه کمک قابل ملاحظه اى خواهد کرد، زیرا در این سازمان آمریکا نقش شریک بزرگتر را دارد و لذا عضویت کشورهاى مورد نظر خاورمیانه اى در سازمان مذکور، به منزله تثبیت و مشروعیت بخشى به حضور نظامى و مداخله در تمام شئونات امنیتى کشورهاى خاورمیانه است.
از دیگر آثار ناتو خاورمیانه، تغییر موازنه قوا در منطقه است. همانطور که در بالا آمده، ایران یکى از بازیگرانىبود که از تغییرات شگرف سالهاى آغازین دهه اخیر در خاورمیانه، بیشترین بهره را برد. رهایى از طالبان (2001) و بعثىها (2003) با هزینه آمریکا، به قدرت رسیدن متحدان منطقه اى آن در کشورهاى عراق، بحرین، فلسطین، تثبیت موقعیت متحدان آن کشور به واسطه ناتوانى اسرائیل در محو حزب الله و حماس از نقشه سیاسى، جملگى ایران را به یک بازیگر اجتناب ناپذیر در منطقه تبدیل کرد؛ به خصوص اینکه تهران توانسته نفوذ قابل توجهى نزد ملتهاى عرب بیابد. چنین وضعیتى کیفیت موازنه قوا را در منطقه به ضرر آمریکا تغییر داده بود. ورود ناتو به منطقه به آمریکا و متحدان منطقه، آن یارى مىرساند تا بار دیگر توان و قدرت خود را در برابر ایران و متحدان آن تجمیع کنند. برایناساس، ورود ناتو به خاورمیانه، کیفیت موازنه را به نفع آمریکا و متحدان آن تغییر خواهد داد.
پذیرش عضویت کشورهاى خاورمیانهاى در ناتو در روابط آن کشورها با هم نقش تعیین کنندهاى خواهد داشت. ناتو دامنه تخاصمات کشورهاى خاورمیانه اى عضو را محدودتر خواهد کرد. این کشورها اختلافات خود را در قالب ناتو پیگیرى، و درنتیجه کنترل مىکنند. از جمله مهمترین مسئلهاى که در این زمینه مطرح است، روابط کشورهاى عربى با اسرائیل است؛ این روابط تا دهه هفتاد کاملاً خصمانه بود و پس از آن دامنه تخاصم به آرامى فروکش کرد و این روند همچنان ادامه دارد. مصر در زمان انور سادات با قرارداد کمپ دیوید (1973) جنگ با اسرائیل را کنار نهاد و اردن نیز در دهه هشتاد، قرارداد صلح با اسرائیل را امضا کرد. کشورهاى عرب دیگرى نیز موضع خود را با اسرائیل تغییر دادند، تا جایىکه قطر عملاً روابط اقتصادى خود را با اسرائیل آغاز کرده بود.
ترس مشترک از ایران در اوایل هزاره جدید، باز هم طرفین را به هم نزدیکتر کرد؛ اما هنوز دور نماى روابط میان آنها روشن نیست. اوج آن در کنفرانس آناپولیس بود. با این حال اسرائیل نگرانىهاى عمیقى از آینده روابط خود با عربها دارد؛ به خصوص اینکه اسرائیل در میان ملتهاى خاورمیانه منفور است؛ خاورمیانهاى در حال تمرین دموکراسى است؛ دموکراسى که به دشمنان اسرائیل فرصت مىدهد تا به قدرت سیاسى دست یابند، همانطور که حماس دست یافت. در چنین فضایى، ناتو به منظور تغییر موضع عربها در مورد اسرائیل و خروج این کشور از تنگناهایى مبتلابه، نقش تعیین کنندهاى ایفا خواهد کرد.
نتیجه گیرى: چشمانداز خاورمیانه بر حضور ناتو و پذیرش عضویت کشورهاى منطقه در آن سازمان حکایت دارد. در سالهاى اخیر، با افزایش قدرت منطقه اى ایران، موازنه قوا در خاورمیانه، به نفع تهران و متحدان منطقه اى آن تغییر کرده بود و لذا آمریکا، اسرائیل و کشورهاى عرب متحد آنها، راه برون رفت از تهدیدات جدید را در ورود ناتو به خاورمیانه یافتند. از اینرو این حضور بر امنیت ایران بیشتر تهدیدکننده است، تا امنیت ساز.
به طور کلى امنیت در خاورمیانه شکننده است و به واقع زمینههاى متعددى از بحران و نزاع در منطقه وجود دارد؛ به واسطه در هم تنیدگى مسائل خاورمیانه این احتمال وجود دارد که بحرانهایى که در گوشهاى از منطقه ظهور کرده، کل منطقه و از جمله ایران را فرا گیرد. بر این اساس وجود هر سازمان امنیتى که روابط میان واحدهاى سیاسى را تنظیم کند و با بحرانهاى منطقهاى مقابله کند، به افزایش ضریب امنیت ملى ایران کمک خواهد کرد؛ اما ناتو به هر حال در چارچوب منافع امنیتى اعضا حرکت خواهد کرد.
روابط میان ایران از یک سو و آمریکا و اسرائیل از سوى دیگر خصمانه است. روابط ایران با اروپا هم که همواره در چالش و تنش بوده است. مضافاً روابط ایران با کشورهاى عربى (صرف نظر از سوریه) با همکارى و رقابت همراه است. با توجه به چنین زمینهاى، احتمال برخورد میان ایران با هر یک از طرفهاى نامبرده وجود دارد. از آنجا که ناتو در چارچوب امنیت و مقابله با تهدیدات کشورهاى عضو حرکت مىکند، در صورتى ظهور بحران در روابط ایران و هر یک از اعضاى ناتو، این سازمان به محلى براى هماهنگى تلاشها و اعمال فشار بر ایران بدل خواهد گردید. درخواست شفر از ایران براى آزاد کردن ملوانان انگلیسى که بىاجازه وارد آبهاى ایران شده بودند یا ابراز نگرانى وى از برنامه هستهاى ایران را مىتوان در چنین چارچوبى ارزیابى کرد.
پذیرش کشورهاى همکار ناتو در آن سازمان، آنها را زیر چتر اتمى سازمان قرار خواهد داد؛ اگرچه این مورد گرایش کشورهاى عضو را به دستیابى به سلاحهاى هستهاى محدود مىکند؛ اما این خود به منزله این است که کشورهاى عضو ناتو را باید هسته اى فرض کرد. کشورهاى خاورمیانه اى با عضویت در ناتو به این مزیت قدرت دست مىیابند. این مورد، کفه قدرت منطقهاى را به نفع آنها تغییر خواهد داد. در طى تاریخ حیات اجتماعات بشرى داشتن متحدان قوى یکى از کم هزینه ترین راههاى افزایش سطح قدرت ملى بود و ناتو این مزیت را براى آنها فراهم خواهد آورد.
پى نوشتها:
1. عضو هیئت علمى دانشگاه آزاد اسلامى رامسر
.Great Middle East Plan .2
.Istanbul Cooperation Initiative .3
4. چون داوطلبان باید ساختار و ادوات دفاعى خود را با ساختار و ادوات دفاعى سازمان هماهنگ نمایند.
5. اسرائیل در مرکز سه قاره اروپا، اسیا و آفریقا قرار دارد.
دیلمی معزی امین
منبع : پگاه حوزه شماره 311
انتهای پیام/